حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

حسنا جان

تاتی تایی کن دخترم

سلام  به پرنسس کوچولوی من  که وقتی این کلمه رو می گم به مامانی لوس می شی گامهای کوچیکت رو محکمتر بردار ناز دختر من بی شک روزی باید با این قدمها  از پی مشکلات کوچیک و بزرگ رد میشی  استوار باش که کوه ماندگاریش به خاطر محکم ایستادنه محکم باش و صبور که این دنیای خاکی مال گامهای صبور  استوارند چند روزی است با پاهای کوچیکت تمرین تای تای می کنی تمرین ایستادن  بلند شدن روی پای خودت و نمی دونی با دیدن راه رفتنت چقدر لذت میبریم  مثل اینکه  همه دنیا برا ما ساخته شده تا با چشمهای خودمون بلند شدن تنها دخترمون رو به نظاره بنشینیم  .......... تا جایی که می دونم مستقل شدن بچه ها از 2 یا 3 سالگیه&n...
26 آبان 1393

روزهای زندگی با حسنا قشنگه

سلام نازگل مامانی  از امروز تا تولد یک سالگیت  9 روز مانده امروز مهمون  مریم خاله و عمو اکبر هستی و شما رو بدن خونشون و حسابی تحویلت می گیرن  خاله برات خوراک لوبیا و سوپ خوشمزه پخته بود همش میگفتی به به  و خوب می خوردی و بعدش حسابی خوابیدی  قربونت برم مامانی خاله برا تولدت داره لباس خوشگل می دوزه خیلی خوشگله پارچش  قهوه ای با خالهای کرم رنگ  حتما بهت میاد بابایی  از یکشنبه رفته جنوب  و ما رو تنها گذاشته  وقتی می رییم خونه به یادش می افتی و می گی بابا  بابا     ...
15 آبان 1393

تاسوعا و عاشورای 93

سلام به دختر عزادار خودم که  محرم امسال با وجود اینکه هنوز یه سالش تموم نشده اما خیلی خوب پا به پای ما به مسجد اومد و عزاداری کرد  دخملیی نازم چه خوب سینه زنی می کنه برا امام حسین (ع) روز 6 محرم قرار شد ببرمت همایش شیرخوارگان که توی مصلا برگزار می شد رفتیم ولی اونقدر شلوغ و هوا سرد بود که از دم در برگشتیم اما صبح روز تاسوعا لباسای مخصوصت رو پوشوندم و رفتیم حسینیه چون صبح زود برگزار می شدو مامانی  شما رو از خواب ناز بیدارت کرد توی مجلس اصلا حوصله نداشتی و خواب آلو بودی اینم قیافه خوابالوت دیگه ترجیح دادی بخوابی و مامان تنهایی عزاداری بکنه  لالای اصغریم لای لای روز  دسته حسینیه  8 محرم...
15 آبان 1393

روزهای دلدادگی

سلام به دختر گل گلاب مامانی  که امروز سه شنبه 6آبان مصادف با 3 محرم  11 ماه و 8 روزه شه  الانم پیش مامان جونشه و داره بازی می کنه این ایام محرم من رو به روزهای محرم سال گذشته می بره روزهایی که حسنا خانم هنوز بدنیا نیومده بود و مامانی منتظر قدمهای کوچولوش بود و با دخملی می رفتیم روضه اباعبدالله و چقدر حس خوبی داشتیم ..... محرم امسال دخترم در آستانه یک سالگیه و تا الان 2 شب در  مجلس عزا شرکت کردیم و دخترم توی مجلس مثل دخترای ناز و خوشگل فقط سینه زنی کرده و آروم نشسته  التماس دعا دخترم خانمم ..... دعا کن زیارت آقا نصیبمون بشه ناناز من این روزها با دیدن عکس رهبر می گه ماما بنظرم عبا ی آقا رو به چادر من شب...
4 آبان 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حسنا جان می باشد